بهاریه (2)
اینک شاخه های لخت درختان پربار گشته اند
و کشتمندی زیر آن سایه درخت
قسمت می کند ضیا فت ساده ی خوانی را با زن جوان
سوگند می خورند به پیمان مقدسی که با هم بسته اند
جاداده زوج گنجشکی را درخت سپیدار
آوازهای عاشقانه پر کرده این فضا
و گنجشکها همچنان از سر گرفته اند عاشقانه ترین آواز ها
و ته مانده ی خوان را به منقار کشیده اند
همه چیز، زندگی را از سرگرفته و سبز شده اند
و من مانده ام در قاب سبز رویاهای خویش
در فراسوی دشت سبز بیکران
در انتظار رویت ماه به انتظار مانده ام .
زمستان 1382
از فصل یکم
مجموعه شعر " و اینجا شفقها آرمیده اند "
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۷/۰۴/۲۲ ساعت 19:59 توسط قاسم قاموس
|