یک شهر در میان کوه

و در هیاهو

پنهان کرده است

قامت اش را

تا دستی از آن سوی کوه

بر شانه های شهر

به دیوار خانه های کاهگلی

در ظلمتی شبی که رسیده از راه

تا همزمان آن اهریمن سیاه

آشفته نسازد رؤیاهایش را.

کوه ها، مهربانانه به دور شهر

از شمال به جنوب

و از شرق تا به غرب

دیوار کشیده اند.

اما زمانی شمارش معکوس یک فاجعه

آغاز می شود.

کوهها، مبهوت و ناتوان شاهد اتفاق یک فاجعه اند

و نظاره گراند در این میان.

صبرا و شتیلا

شبیه سازی می شود

در شهری که صورت دیگری سارایووست

و کوزوو، ذوب می شود

در آتش سوزیی کابل

و بابل

تا تداعی گر برگشت تاریخ

در ذهنها باشد.

 

                              حمل ۱۳۸۲